زنگ تفریح
لحظاتی شاد در کنار هم
جمعه 9 اسفند 1392برچسب:, :: 18:3 ::  نويسنده : mohammad sajjad

جمعه 9 اسفند 1392برچسب:, :: 17:58 ::  نويسنده : mohammad sajjad

رئال شالکه رو 6تایی کرد.

 

رئال مادرید 6-1 شالکه

چهار شنبه 22 شهريور 1391برچسب:, :: 12:49 ::  نويسنده : mohammad sajjad

به ترکه میگن خیلی آقایی. میگه: ما بیشتر!!!

 

اگه گفتین پس از مرگ مدیرعامل گوگل ( البته بعد از صد و بیست سال! ) به فرزندش چی می‌رسه ؟ ...- گوگل ارث !

 

يه مورچه عاشق مورچه همسايشون ميشه؛بعد از دو هفته ميفهمه چاي خشك بوده . . . .

 

بقیه در ادامه مطلب...



ادامه مطلب ...
چهار شنبه 22 شهريور 1391برچسب:, :: 9:58 ::  نويسنده : mohammad sajjad

در پي کاهش خنده در سوئيس مقامات اين کشور تصميم به واردات ترک کرده اند

 

ترکه میرسه به یک خارجه میگه اسمت چیه ؟ میگه باند جیمز باند خارجه میگه اسم شما چیه ؟ میگه باس عباس

 

یک روز یک ترکه میره آمریکا یک آمریکایی سوار هواپیمای خودش میکنه ترکه را و برای اینکه ترکه را بترسونه با سرعت میره و بهش میگه هر جا خیلی ترسیدی بگو گوزیدم من نگه دارم کمی که میرن ترکه میترسه و میگه گوزیدم اون هم نگه میداره. دفعه بعد آمریکایی میاد ایران ترکه می خواسته تلافی کنه آمریکایی را سوار موتور میکنه میگه هر جا ترسیدی بگو گوزیدم من نگه دارم ترکه با سرعت 80 میره تو یک کوچه بن بست آمریکایی میگه نگه دار گوزیدم ترکه میگه اگر برینی هم دیگه فایده ای نداره ترمز نداره.

 

بقیه ادامه مطلب...




ادامه مطلب ...
چهار شنبه 1 شهريور 1391برچسب:, :: 16:5 ::  نويسنده : mohammad sajjad

با دوستم رفتم بیرون مامانم زنگ زده: کدوم گوری هستی‌ زلیل مرده؟


(اولین کاری که می‌کنم صدای گوشیمو کم می‌کنم)


من: سلام مامان جان من با دوستم بیرونم خوبی‌؟

مامانم : مردشور تو و دوستت با هم

(ترررق گوشی رو میذاره)

من:آره مامان جان چشم حتما

مامانم:بیب بیب بیب بیب 

من:چشم زود میام

مامانم:بیب بیب بیب

من: قربونت خداحافظ عزیزم 

مامانم :همچنان بییب بییب بیییب !

 

چهار شنبه 1 شهريور 1391برچسب:, :: 14:51 ::  نويسنده : mohammad sajjad


دربي هفتاد و پنجم نيز در آستانه آغاز است مهمترين شهر آورد آسيا كه مرور تاريخچه آن در 74 دوره گذشته خالي از لطف نيست
به گزارش خبرنگار ورزشي باشگاه خبرنگاران ، تيم هاي استقلال و پرسپوليس تهران تا كنون 74 بار طي ديدار دربي به مصاف هم رفته اند كه 24 بار استقلال موفق به برد ، 18 بار پرسپوليس و 32 بار نيز به تساوي دست پيدا كرده اند

 



ادامه مطلب ...
چهار شنبه 25 مرداد 1391برچسب:, :: 10:23 ::  نويسنده : mohammad sajjad

  

** 4 تا فیل چه جوری سوار یه فولکس می شن؟

به سختی!

** 5 تا فیلم چه جوری سوار همون فولکس می شن؟

کاری نداره، 2تا می شینین جلو، 3 تا هم عقب!

** تعدادی فیل میرن سینما. بدون این که چراغ ها رو روشن کنیم، چه جوری می شه فهمید که چندتا فیل داخل سینماست؟

فولکس های جلوی در سینما رو می شماریم. بعد تعدادشون رو ضرب در 5 می کنیم، تعداد فیل های توی سینما مشخص می شه!

** اگر یک فیل لباس خواب صورتی بپوشه چی می گن؟

چه بهت میاد...



** حالا اگه همون فیله یک لباس خواب آبی بپوشه بهش چی می گن؟

قبلیه بیشتر بهت میومد...

** حالا اگره بره یه لباس خواب سبز بپوشه بهش چی می گن؟

دیگه خودت رو لوس نکن، برو بگیر بخواب...

** چرا فیل ها از «سوراخ سوزن» رد نمی شن؟

برای اینکه ته دمشون «گره» داره!

** چرا فیل ها سربازی نمی رن؟

چون کف پاشون صافه، از خدمت معاف هستن!

** آن چیست که به بزرگی فیل است ولی وزن ندارد؟

سایه فیل.

** اگر یک فیل بره بالای درخت چی می شه؟

یکی از فیل های روی زمین کم می شه!

** و اگر دوتا فیل برن روی شاخه درخت چی؟

خب، شاخه درخت می شکنه!
 
 

 

چهار شنبه 25 مرداد 1391برچسب:, :: 10:20 ::  نويسنده : mohammad sajjad

 
قبل از ازدواج : خوابيدن تا لنگ ظهر
بعد از ازدواج : بيدار شدن زودتر از خورشيد
نتيجه اخلاقي : سحر خيز شدن

قبل از ازدواج : رفتن به سفر بي اجازه
بعد از ازدواج : رفتن به حياط با اجازه
نتيجه اخلاقي : با ادب شدن

قبل از ازدواج : خوردن بهترين غذاها بي منت
بعد از ازدواج : خوردن غذا هاي سوخته با منت
نتيجه اخلاقي : متواضع شدن

قبل از ازدواج : استراحت مطلق بي جر و بحث
بعد از ازدواج : كار كردن در شرايط سخت
نتيجه اخلاقي : ورزيده شدن



قبل از ازدواج : رفتن به اماكن تفريحي
بعد از ازدواج : سر زدن به فاميل خانوم
نتيجه اخلاقي : صله رحم

قبل از ازدواج : آموزش گيتار و سنتور و غيره
بعد از ازدواج : آموزش بچه داري و شستن ظرف
نتيجه اخلاقي : آموزش های کاربردی و مفید

قبل از ازدواج : گرفتن پول تو جيبي از بابا
بعد از ازدواج : دادن كل حقوق به خانوم
نتيجه اخلاقي : با سخاوت شدن

قبل از ازدواج : ايستادن در صف سينما و استخر
بعد از ازدواج : ايستادن در صف شير و نان 
نتيجه اخلاقي : آموزش ايستادگي

قبل از ازدواج : رفتن به سفرهاي هفتگي
بعد از ازدواج : در حسرت رفتن به پارك سر كوچه
نتيجه اخلاقي : امنيت كامل.

شنبه 21 مرداد 1391برچسب:, :: 14:47 ::  نويسنده : mohammad sajjad

  ژاپن: به شدت مطالعه می کند و برای تفریح ربات می سازد! 

 

مصر: درس می خواند و هر از گاهی بر علیه حسنی مبارک، در و پنجره دانشگاهش را می شکند!

 

هند: او پس از چند سال درس خواندن عاشق دختر خوشگلی می شود و همزمان برادر دوقولویش که سالها گم شده بود را پیدا می کند. سپس ماجراهای عاشقانه و اکشنی(ACTION) پیش می آید و سرانجام آندو با هم عروسی می کنند و همه چیز به خوبی و خوشی تمام می شود! 

 

عراق: مدام به تیر ها و خمپاره های تروریست ها جاخالی می دهد ودر صورت زنده ماندن درس می خواند! 



چین: درس می خواند و در اوقات فراغت مشابه یک مارک معروف خارجی را می سازد و با یک دهم قیمت جنس اصلی می فروشد! 


رژیم اشغالگر صهیونیستی: بیشتر واحدهایی که او پاس کرده، عملی است او دوره کامل آموزشهای رزمی و تروریستی و کماندویی را گذرانده! مادرزادی اقتصاد دان و نزول گیر و ربا خوار به دنیا می آید! 



گینه بی صاحاب!: او منتظر است تا اولین دانشگاه کشورش افتتاح شود تا به همراه بر و بچ هم قبیله ای درس بخواند! 



کوبا: او چه دلش بخواهد یا نخواهد یک کمونیست است و باید باسواد باشد و همینطور باید برای طول عمر فیدل کاسترو و جزجگر گرفتن جمیع روسای جمهوری امریکا دعا کند! 


پاکستان: او بشدت درس می خواند تا در صورت کسب نمره ممتاز، به عضویت القاعده یا گروه طالبان در بیاید!



اوگاندا: درس می خواند و در اوقات بیکاری بین کلاس؛ چند نفر از قبیله توتسی را می کشد! 



انگلیس: نسل دانشجوی انگلیسی در حال انقراض است و احتمالا تا پایان دوره کواترناری!! منقرض می شود ولی آخرین بازماندگان این موجودات هم درس می خوانند!

آفریقا: فکر نکنم تو آفریقا هم با وجود فقر و گرسنگی که بیداد میکنه سلف دانشگاهاشون کنسرو لوبیا و جوجه ی نپخته بده .


ایران:
 ! سرکلاس عمومی چرت می زند و سر کلاس اختصاصی جزوه می نویسد! سیاسی نیست ولی سیاسی ها را دوست دارد. معمولا لیگ تمام کشورهای بالا را دنبال می کند! عاشق عبارت «خسته نباشید» است، البته نیم ساعت مانده به آخر کلاس! هر روز دوپرس از غذای دانشگاه را می خورد و هر روز به غذای دانشگاه بد و بیراه می گوید! او سه سوته عاشق می شود! اگر با اولی ازدواج کرد که کرد، و الا سیکل عاشق شدن و فارغ شدن او بارها تکرار می شود! جزء قشر فرهیخته جامعه محسوب می شود ولی هنوز دلیل این موضوع مشخص نشده که چرا صاحبخانه ها جان به عزرائیل می دهند ولی خانه به دانشجوی پسر نمی دهند! (فهمیدین به منم بگین) او چت می کند! خیابان متر می کند، ودر یک کلام عشق و حال می کند! همه کار می کند جز اینکه درس بخواند نسل دانشجوی ایرانی درسخوان در خطر انقراض است! از من می شنوین بی خیال دانشگاه بشین بهتره (تفریحات بهتر و

کم دردسرتر هست)

شنبه 21 مرداد 1391برچسب:, :: 2:53 ::  نويسنده : mohammad sajjad

1) حیف نون میره شهر میبینه همه آستین کوتاه پوشیدن میگه:عجب پس اینا دماغاشونو با چی پاک می کنن؟!

 

 

2) توجه توجه به همه ی ورزشکاران المپیکی آن دسته که مدال نیاوردند حداقل مرغ با خودشون بیارند

 

 

3)چه غذایی دوست داری عزیزم ؟

-مرغ ، جوجه کباب و ...
- چی ؟ لباس شویی رو خودت روشن می کنی ؟ نه نه نه !!!!!
(برنامه کودک پس از گرانی مرغ )

4)یکی ميره لامپ فروشی ميگه ببخشيد- شرمنده -گلاب به روتون- لامپ دارين? ميگن بله ولی چرا گلاب به رومون؟ ميگه آخه واسه دستشويی می خوام.

5)به حیف نون میگن : سفر حج چطور بود ؟

میگه : خیلی سنگ به سر و صورتم خورد ولی بالاخره بوسش کردم....

6)غضنفر از بم میاد ، بهش میگن : دل خراش ترین صحنه ای که دیدی چی بود

گفت : داشتم یک کودک رو خاک میکردم هی میگفت عمو من زنده ام.

7)مي دوني نصف النهار چيه؟ شامي است كه از نهار باقي مانده.

 

8) تبليغات تلويزيون درشهرغضنفر:آب مايه حيات است پس در مصرف برق صرفه جويي كنيد.شركت گاز ناكجا آباد

9)غضنفر میره خواستگاری.به دختره میگه اسمت چیه.دختره میگه اسمم توی تمام باغچه ها هست.غضنفر میگه اهااااان حالا فهمیدم.اسمت پشگله.

10)غضنفر عکسشو تو آب می بینه میگه وای ی ی خر دریایی!!!

 

 

 

شنبه 24 تير 1391برچسب:, :: 19:26 ::  نويسنده : mohammad sajjad

خدایا پس چرا من زن ندارم؟
زنی زیبا و سیمین‌تن ندارم؟
دوتا زن دارد این همسایه ما
همان یک‌دانه را هم من ندارم
آژانس ملکی امشب گفت با من:
مجرد بهر تو مسکن ندارم
چه خاکی بر سرم باید بریزم؟
من بیچاره آخر زن ندارم!
خداوندا تو ستارالعیوبی
و بر این نکته سوء‌ظن ندارم
شدم خسته دگر از حرف مردم
تو می‌دانی دل از آهن ندارم
تجرد ظاهرا عیب بزرگی‌است
من عیب دیگری اصلا ندارم!
خودم می‌دانم این “اصلا” غلط بود
در اینجا قافیه لیکن ندارم
تو عیبم را بپوش و هدیه‌ای ده
خبر داری نیکول کیدمن ندارم؟
اگر او را فرستی دیگر از تو
گلایه قد یک ارزن ندارم!

شنبه 24 تير 1391برچسب:, :: 18:48 ::  نويسنده : mohammad sajjad

*به دخترعموم که ۵ سالشه میگم: دخترا موشن مثه خرگوشن

میگه پ ن پ همه مثل شما پسرا گاو گوساله ایم

اصلا یه وضعی شده به خدا!

*دوستم میگه با گوشی برم اینترنت از شارژم کم میشه؟

میگم پ ن پ از صندوق ذخیره سازمان اوپک کم میشه!

*میخوایم بریم خونه جدیدمون، مامانم میگه این همه اثاثو باید با کامیون ببریم؟! میگم: پ ن پ راست کلیک کن، کات شون کن، برو تو خونه جدیده پیست کن!

*به دوستم اس ام اس زدم میگم کلاس تشکیل نمیشه. جواب داده یعنی استاد نیومده؟ میگم پ ن پ رفته قایم شده همه دارن دنبالش میگردن.

*با دوستم رفتیم خرید. برگشتیم دیدیم ماشینش نیست میگه: دزدیدنش میگم پ ن پ خسته شده بود از بس منتظر ما وایساد. اس ام اس داد گفت من میرم خودتون بیاین!

*لباس خریدم. کارت عابرمو گذاشتم رو میز میگم ۲۰۱۵٫ میگه رمز کارتته؟

میگم پ ن پ تلفنمه. دادم مزاحم بشی.

*تو اتوبان گشت نامحسوس یه ماشینو گرفته بود. راننده ماشینه به پلیسه میگه می خوای جریمم کنی؟ پلیسه میگه: پ ن پ با دوتا همکارام می خواستیم منچ بازی کنیم یه یار کم داشتیم گفتیم مزاحم شما بشیم.

*نصف شب ماشین خاموش شده زنگ زدم میگم بابا باطری ماشین تموم کرده روشن نمیشه. میگه یعنی خالی شده؟

پ ن پ واقعا تموم کرده دارم میبرم خاکش کنم گفتم ببینم تو هم میای؟

*به پسرخاله ام می گم تب کردم میگه؛ مریض شدی؟ می گم پ ن پ دمای بدنمو بردم بالا ببینم فنش کار میفته یا نه.

*یارو میره سردخونه میگه: بی زحمت جسد پدربزرگمو تحویل بدین.

میگن: می خوای خاکش کنی؟

پ ن پ میخواهم تا گارانتیش تموم نشده ببرم عوضش کنم.

*رفتم پیژامه از کمد برداشتم پوشیدم بابام میگه از تو کمد برداشتی؟

پ ن پ گذاشته بودم تو یخچال تابستونیه پیژامه تگری بپوشم خنک شم.

*داشتم می رفتم طرف ماشینم یهو دیدم افسره داره یه چیزی می نویسه!

گفتم: داری جریمه ام می کنی؟

پ ن پ دارم اسمتو پشت کارت دعوت عروسیم می نویسم. میای؟

*رفتم فروشگاه میگم سیخ داری؟

میگه برا کباب؟ پ ن پ برا خاروندن دیافراگمم از تو دهنم می خوام.

*خوابیدم تو آفتاب دوستم اومده میگه داری آفتاب می گیری؟

پ ن پ دارم فتوسنتز می کنم!!

*دارم میرم به ماهیه غذا بدم، میگه می خوای بهش غذا بدی؟ پ ن پ بهش پول میدم هرچی خواست بخره.

*تصادف کردم تو جاده ماشینم تا نصف عقبش رفته زیر تریلی ۱۸ چرخ. اعصابم خورده. یارو می بینه این صحنه رو بهم میگه تصادف شده؟! گفتم پ ن پ مسابقه فوتباله مردم جمع شدن از رادیو ماشین دارن گوش میدن! ماشینو گذاشتن زیر تریلی هیجانش بیشتر شه!!

*به فروشنده می گم آقا پایه گیتار می خوام. میگه برای گیتار؟

پ ن پ میخوام پایه باشه آخر هفته ها با هم بریم دربند!

*رفتم LCD بخرم می گم چند؟

میگه قیمتش؟

پ ن پ سایز کمرش که تو خونه شلوار پاش کنم.

*دارم تند تند تایپ می کنم داداشم اومده میگه داری تایپ می کنی؟

میگم: پ ن پ کیبوردم خسته شده دارم ماساژش می دم.

*یکی از این سوسک کوچیکا از جلو پام رد شده یه دستمال از جیبم درآوردم… دوستم میگه می خوای بکشیش؟

پ ن پ آبریزش بینی داره می خوام نریزه رو قالی.

پسرها:

۱- با ماشین میرن به بانک، پارک میکنن، میرن دم دستگاه عابر بانک.

۲- کارت رو داخل دستگاه میذارن.

۳- کد رمز رو میزنن، مبلغ درخواستی رو وارد میکنن.

۴- پول و کارت رو میگیرن و میرن.

دخترها:

۱- با ماشین میرن دم بانک.

۲- به خودشون عطر میزنن.

۳- احتمالاً موهاشون رو هم چک میکنن.

۴- در پارک کردن ماشین مشکل پیدا میکنن.

۵- در پارک کردن ماشین خیلی مشکل پیدا میکنن.

۶- بلاخره ماشین رو پارک میکنن.

۷- توی کیفشون دنبال کارتشون میگردن.

۸- کارت رو داخل دستگاه میذارن، کارت توسط ماشین پذیرفته نمیشه.

۹- کارت تلفن رو میندازن توی کیفشون.

۱۰- دنبال کارت عابربانکشون میگردن.

۱۱- کارت رو وارد دستگاه میکنن.

۱۲- توی کیفشون دنبال تیکه کاغذی که کد رمز رو روش یاداشت کردن میگردن.

۱۳- کد رمز رو وارد میکنن.

۱۴- ۲دقیقه قسمت راهنمای دستگاه رو میخونن.

۱۵- کنسل میکنن.

۱۶- دوباره کد رمز رو میزنن.

۱۷- کنسل میکنن.

۱۸- مبلغ درخواستی رو میزنن.

۱۹- دستگاه ارور (خطا) میده.

۲۰- مبلغ بیشتری رو درخواست میکنن.

۲۱- دستگاه ارور (خطا) میده.

۲۲- بیشترین مبلغ ممکن در خواست میکنن.

۲۳- پول رو میگیرن.

۲۴- برمیگردن به ماشین.

۲۵- آرایششون رو توی آینه عقب چک میکنن.

۲۶- توی کیفشون دنبال سویچ ماشین میگردن.

۲۷- استارت میزنن.

۲۸- پنجاه متر میرن جلو.

۲۹- ماشین رو نگه میدارن.

۳۰- دوباره برمیگردن جلوی بانک.

۳۱- از ماشین پیاده میشن.

۳۲- کارتشون رو از دستگاه عابر بانک بر میدارن. (حواس نمی‌ذاره برای آدم)

۳۳- سوار ماشین میشن.

۳۴- کارت رو پرت میکنن روی صندلی کنار راننده.

۳۵- احتمالاً یه نگاهی هم به موهاشون میندازن.

۳۶- میندازن توی خیابون اشتباه.

۳۷- برمیگردن.

۳۸- میندازن توی خیابون درست.

۳۹- پنج کیلومتر میرن جلو.

۴۰- ترمز دستی رو آزاد میکنن. (میگم چرا اینقدر یواش میره)

شنبه 24 تير 1391برچسب:, :: 18:34 ::  نويسنده : mohammad sajjad

درکدام جنگ ناپلئون مرد؟

در اخرین جنگش

اعلامیه استقلال امریکا درکجا امضاشد؟

در پایین صفحه

علت اصلی طلاق چیست؟

ازدواج

علت اصلی عدم موفقیتها چیست؟

امتحانات

چه چیزهایی را هرگز نمی توان درصبحانه خورد؟

نهار و شام

چه چیزی شبیه به نیمی از یک سیب است؟

نیمه دیگر ان سیب

اگر یک سنگ قرمز را در دریا بیندازید چه خواهد شد؟

خیس خواهد شد

یک ادم چگونه ممکن است هشت روز نخوابد؟

مشکلی نیست   شبها می خوابد

چگونه می توانید فیلی را با یک دست بلند کنید؟

شما امکان ندارد فیلی را پیدا کنیدکه یک دست داشته باشد

اگر در یک دست خود سه سیب و چهارپرتقال و در دست

دیگر سه پرتقال و چهار سیب داشته باشید

کلا چه خوهید داشت؟

دستهای خیلی بزرگ

اگر هشت نفر در ده ساعت یک دیوار را بسازند

چهارنفر ان را درچند ساعت خواهند ساخت؟

هیچچی چون دیوار قبلا ساخته شده

چگونه می توانید یک تخم مرغ خام را به زمین بتونی بزنید بدون ان که ترک بردارد؟

زمین بتونی خیلی سخت است و ترک بر نمی دارد

پنج شنبه 22 تير 1391برچسب:, :: 14:10 ::  نويسنده : mohammad sajjad

 

گفتم: سلام خواجه، گفتا: علیک جانم

گفتم: کجا روانى ؟ گفتا: خودم ندانم

 

گفتم: بگیر فالى، گفتا: نمانده حالى

دایم اسیر گشتم در بند بیخیالى

 

گفتم که: تازه تازه شعر و غزل چه دارى

گفتا که: می سرایم تکنو ،رپ و سواری!

 

گفتم: کجاست لیلى ، مشغول دلربایى ؟

گفتا: شده ستاره در فیلم سینمایى

 

گفتم: بگو ز خالش، آن خال آتش افروز

گفتا: عمل نموده، دیروز یا پریروز

 

گفتم: بگو زمویش، گفتا: که مِش نموده

گفتم: بگو ز یارش، گفتا: ولش نموده

 

گفتم: چرا، چگونه؟ عاقل شدست مجنون؟

گفتا: شدید گشته معتاد گرد و افیون

 

گفتم: کجاست جمشید؟ جام جهان نمایش؟

گفتا: خریده قسطى یک ال سی دی به جایش

 

گفتم: بگو ز ساقى حالا شده چه کاره

گفتا: شده پرستار یا منشى اداره

 

گفتم: بگو ز زاهد، آن رهنماى منزل

گفتا: که دست خود را بردار از سر دل

 

گفتم: ز ساربان گو با کاروان غمها

گفتا: آژانس دارد با تور دور دنیا

 

گفتم: بکن ز محمل یا از کجاوه یادى

گفتا: پژو ، دوو، بنز ،کمری نوک مدادى

 

گفتم که: قاصدت کو؟ آن باد صبح شرقى

گفتا که: جاى خود را داده به فکس برقى

 

گفتم: بیا ز هدهد جوییم راه چاره

گفتا: به جاى هدهد دیش است و ماهواره

 

گفتم: سلام ما را باد صبا کجا برد

گفتا: به پست داده ، آوُرد یا نیاوُرد ؟

 

گفتم: بگو ز مشکِ آهوى دشت زنگى

گفتا که: ادوکلن شد در شیشه هاى رنگى

 

گفتم: سراغ دارى میخانه اى حسابى

گفت: آن چه بود از دم ،گشته چلوکبابى


گفتم: سراغ دارى میخانه اى حسابى؟

گفت: آنچه بود از دم ،گشته چلوکبابى

گفتم بیا دوتایی ،لب تر کنیــــم پنهان

گفتا :نمی هراسی از چوب پاسبانان؟

گفتم :شراب نابی ،تودست و پانداری؟

گفتا: که جاش دارم، وافــــــور با نگاری

گفتم: بلند بوده موی تو آن زمان ها !

گفتا: به حبس بودم،از ته زدند آن ها

گفتم: شما و زندان؟حافط ما رو گرفتی؟

گفتا: ندیده بودم ،"هالو" به این خرفتی!!

پنج شنبه 22 تير 1391برچسب:, :: 14:3 ::  نويسنده : mohammad sajjad

این که می گویند در ازدواج، تقدیر نقش اصلی را دارد واقدامات شما، تا قسمت نباشد، به جایی نخواهد رسید، کاملا درست است.

فرض کنید مریم بخواهد برای بازکردن بختش، خود وارد عمل شود.او تصمیم می گیرد به سراغ دوستان متاهلش رفته وازآنها بپرسد چطور شد که ازدواج کردند، آن گاه همان اقدامات را به عمل بیاورد. چه اتفاقی خواهد افتاد؟!

 

مریم: شهرزاد جان! چه شد که با محمد ازدواج کردی؟

شهرزاد: خوب … می دانی که محمد همکارم بود… راستش من از او خوشم می آمد و سعی کردم با محبت و توجه، نظرش را جلب کنم…

{ مریم به پسر موردعلاقه اش در محل کار: پنجره را ببندید، خدای ناکرده سرما می خورید!

همکار : اصلا دوست دارم سرما بخورم تا دوست دخترم بیشتر نازم را بکشد. به شما ربطی دارد؟! (زیر لب) دخترهای این دوره و زمانه چقدر پر رو شده اند! }

 

*************

 

مریم :شهره جان! تو چطور با همسرت آشنا شدی؟

شهره :آشنایی ما از یک دعوا شروع شد. او توی کارم دخالت کرد و من ناراحت شدم، با هم بحث تندی کردیم و…!

{ همکار مجرد مریم: خانم، به نظر من نباید این کار را این طور انجام می دادید…

مریم: به شما چه ربطی دارد؟ خجالت نمی کشید توی کار من دخالت می کنید؟!

همکارمجرد مریم: اصلا به درک! مرا بگو که خواستم کمکتان کنم! همین کارها را کرده اید که تا این سن مجرد مانده اید دیگر!! }

 

*************

 

مریم : آزیتا، تو با عشق ازدواج کردی؟

آزیتا:نه. من آن موقع فکر کنکور و دانشگاه بودم! مادرم اصرارداشت ازدواج کنم.

{ مادرمریم: فلانی غلط کرده بیاید خواستگاری تو!او لیاقت پاک کردن کفش های تو را هم ندارد!!(این قسمت، واقعی است! )

 

*************

 

مریم : فرشته تو کجا با همسرت آشنا شدی؟

فرشته: کنار دریا… من و او با کمی فاصله ازهم نشسته بودیم.او ازمن پرسید چرا تنها آمده ام شمال. من هم به شوخی گفتم آمده ام شمال، شاید از تنهایی در بیایم!

کنار دریا:

پسر جوان: شما تنها هستید؟

مریم: در حال حاضر بله…

پسر: آهان… همراهتان رفته چیزی بخرد؟

مریم : نه… من همراه ندارم!

پسر: پس چه همراه بی ذوقی دارید! توی هتل مانده؟!( بابا آی کیو!)

مریم: نه… من کلا تنها آمده ام…

پسر: واقعا نامزدتان اجازه داده شما تنهایی بیایید لب ساحل؟!( ای خدااااا!)

مریم : من اصلا نامزد ندارم، تنها آمده ام شاید اینجا از تنهایی در بیایم!

پسر: چه جالب! چون من وهمسرم برعکس شما آمده ایم اینجا تا با یک خاطره خوب و به طور توافقی از همدیگر جدا بشویم!

 

*************

 

مریم : غزاله تو کجا با فرهاد آشنا شدی؟

غزاله: توی یک میهمانی. فرهاد همان جا عاشقم شد و ازمن خواستگاری کرد!

در یک میهمانی:

پسر: مریم ! آن دختری را که گوشه سالن نشسته می شناسی؟ می شود خواهش کنم از طرف من از او خواستگاری کنی؟!

 

*************

 

مریم :ترانه تو چطور با رضا آشنا شدی؟

ترانه: رضا ازمن تقاضای دوستی کرد. قبول نکردم.اوهم شیفته نجابتم شد وآمد خواستگاری!

پسر: امکان دارد افتخار دوستی با شما را داشته باشم؟

مریم : نه خیر، من اهل این جور دوستی ها نیستم.

پسر:عجب امل عقب افتاده ای هستی.الان دیگراین افه خرکی ها(!) خریدار ندارد.لابد هنوز هم دختری! برو بابا… من دنبال موردی می گردم که open باشد!

(واقعیت تاسف انگیزی که این روزها کمابیش مشاهده می شود)

 

*************

 

مریم: حمیرا تو واقعا اینترنتی ازدواج کردی؟

حمیرا: خوب بله…اوایل محلش نمی گذاشتم، اصلا دوستی های اینترنتی را مسخره می کردم… ولی آن قدر گیر داد تا راضی شدم!

پسر:asl plz !

مریم: من به دوستی اینترنتی اعتقاد ندارم.

پسر: bye !!

پنج شنبه 22 تير 1391برچسب:, :: 13:51 ::  نويسنده : mohammad sajjad

وبلاگ یک دختر
 
 

وااااااااااااااااای امروز تفلدمه
تفلد تفلد تفلدم مبارک

25655555544884تا کامنت
-تولدت مبارک خانومی
.
.
.
-شما از طرف بلاگفا بهتربن وبلاگ نویس معرفی شدید

وبلاگ یک پسر

آرزو می کنم روزی برسه که همه انسان ها بتوانند با هر عقیده رنگ و قومیتی در کنار هم آزادانه زندگی کنند

1 کامنت
-حرف مفت نزن

(تازه همون یه نفر هم آدرس وبلاگ خودشو گذاشته)

پنج شنبه 22 تير 1391برچسب:, :: 13:45 ::  نويسنده : mohammad sajjad



1- کشیدن بقیه کمربند ایمنی راننده و نگهداشتن آن هنگام مشاهده افسر راهنمایی و رانندگی

2- دادن شماره تلفن راننده به سرنشینان خودروی بغلی

3- تعویض دنده هنگامی که راننده در حال مکالمه با تلفن است

4- تیکه انداختن به عابرین پیاده

5- جیغ زدن هنگام عبور از داخل تونلها

6- فحش دادن به دیگر رانندگان بخاطر رانندگی بد آنها

7- تشویق راننده برای لایی کشی

8- فحش و نفرین به راننده موقع عبور از روی دست اندازها

9- خوابیدن با صدای خروپف زیاد در جاده ها

10- ایجاد قوت قلب برای راننده هنگام دعوا

11-  ... و در نهایت انجام مجلس کفن و دفن راننده ..

پنج شنبه 22 تير 1391برچسب:, :: 13:36 ::  نويسنده : mohammad sajjad

داماد : موجودیست مظلوم، قبل از دامادی منت بسیار کشیده، بسیار گردن کج کرده تا سر انجام بعله را گرفته، اما همواره انگ به غلامی پذیرفته شدن را به همراه داشته و خانواده ی عروس اورا به عنوان عضوی تحمیلی دانسته و به رسمیت نمیشناسند.

پدر زن : موجودیست از جنس داماد، اما آبش با داماد در یک جوی نرفته و همواره به داماد به چشم دزد ناموس نگاه می کند که دختر دردانه اش را از چنگ بابا درآورده...

برادر زن : موجودیست دو رو از جنس داماد، غالباً سیاست یک بام و دو هوا را دارد، برای داماد از جنس پدرزن بوده و در جایی دیگر خود داماد است و به مشقات دامادی گرفتار.

خواهر زن : از او به عنوان نان زیر کباب هم یاد شده، نقشی دوگانه دارد، گاه مرهم درد است و گاه سوهان روح.

باجناق : همسر خواهر زن را گویند، موجودیست منافق و رقیبی سرسرخت و ملاکی برای سنجش و قیاس، اعمال و رفتارش همواره بر زندگی شما سایه افکنده و بر روی اعصابتان پارازیتهایی با طول موج متوسط ارسال میکند. آهنگ تغییر در زندگی شما تابعیست جبری از تغییرات زندگی او، که بر اساس میزان و کیفیت تغییرات مورد سنجش قرار میگیرید.

و اما

مادر زن : وزیر جنگ، مسئول براندازی نرم، حاکم خانوادهی همسر، مخرج مشترک نظر اعضای خانوادهی همسر که از نفوذی ویژه برخوردار بوده و اگر با سیاست دم او را ببینید همهی مشکلات سهل میشوند و در غیر این صورت زندگی به کامتان تلخ گشته و به این نتیجه خواهید رسید که ازدواج بزرگترین اشتباه یک مرد است !

و سر انجام

عروس : موجودیست لطیف و دوست داشتنی که به ناز و کرشمه شهرهی آفاق است، لباسی سپید در بر کرده و به سان فرشتهها میماند، بدی در او جایی ندارد و هر چه بدیست از اعضای خانوادهی اوست، سلاحی مرگبار دارد که مهریه نامند و به ارادهای داماد را از گیتی ساقط کرده و روزگارش سیاه کند

پنج شنبه 22 تير 1391برچسب:, :: 13:26 ::  نويسنده : mohammad sajjad

پسر : سلام.خوبی؟مزاحم نیستم؟

دختر: سلام. خواهش می کنم.? asl plz

پسر : تهران/وحید/۲۶ و شما؟

دختر‌ : تهران/نازنین/۲۲

پسر : اِ اِ اِ چه اسم قشنگی!اسم مادر بزرگ منم نازنینه.

دختر: مرسی!شما مجردین؟

پسر : بله. شما چی؟ازدواج کردین؟

دختر : نه. منم مجردم. راستی تحصیلاتتون چیه؟

پسر : من فوق لیسانس مدیریت از دانشگاه MIT اَمِریکا دارم. شما چی؟

دختر : من فارغ التحصیل رشته گرافیک از دانشگاه سُربن فرانسه هستم.

پسر : wow چه عالی!واقعا از آشناییتون خوشحالم.

دختر : مرسی. منم همین طور. راستی شما کجای تهران هستین؟

پسر: من بچه تجریشم. شما چی؟

دختر : ما هم خونمون اونجاس. شما کجای تجریش می شینین؟

پسر : خیابون دربند. شما چی؟

دختر : خیابون دربند؟ کجای خیابون دربند؟

پسر : خیابون دربند. خیابون…… کوچه……پلاک….شما چی؟

دختر : اسم فامیلی شما چیه؟

پسر : من؟ حسینی! چطور؟

دختر : چی؟وحید تویی؟ خجالت نمی کشی چت می کنی؟تو که گفتی امروز با زنت می خوای بری قسطای عقب مونده خونه رو بدی.!مکانیکی رو ول کردی نشستی چت می کنی؟

پسر : اِ عمه ملوک شمائین؟چرا از اول نگفتین؟راستش! راستش!دیشب می خواستم بهتون بگم امروز با فریده…. آخه می دونین………..

دختر : راستش چی؟ حالا آدرس خونه منو به آدمای توی چت میدی؟می دونم به فریده چی بگم!

پسر : عمه جان ! تو رو خدا نه! به فریده چیزی نگین!اگه بفهمه پوستمو میکّنه!عوضش منم به عمو فریبرز چیزی نمی گم!

دختر :‌ او و و و م خب! باشه چیزی بهش نمیگم. دیگه اسم فریبرزو نیاریا! راستی من باید برم عمو فریبرزت اومد. بای

پسر : باشه عمه ملوک! بای……

پنج شنبه 22 تير 1391برچسب:, :: 13:12 ::  نويسنده : mohammad sajjad

مخاطب این موارد آقایون هستند :

* وقتی که ما دو سه روزی تعطیل میشیم بهترین کار، زدن به دل طبیعت و مسافرت و پیک نیکه اما نمی دونم چرا اینجور وقت ها، تمام ماست موسیرهای کف شهر نایاب میشن و نمیشه دیگه تهیه شون کرد.

* pes2012 از دیگر تفریحات ما ایرانی هاست که جایگزین شدن آن با گل کوچک دلیل اصلی تنبلی نسل جوان است.

* از تفریحات آقایان یکی اش هم این است که در ساعات انتهایی شب دور هم جمع می شوند و فوتبال می بینند و پایه ی میوه و تخمه و پفک هستند و کلی هم ریخت و پاش می کنند که باعث عدم تمدید قرارداد اجاره خانه، قهر خانم و رفتن او به خانه باباش و ... می شود. طرفداران تیم بازنده هم که شرط بستنی را باخته اند نصف شبی گل گیجه! می گیرند که از کدوم مغازه باید بستنی بخرند.

* برنامه نود هم که کلا تفریحه ... به قول امیرخان: عادل جون من حال می کنم تو اینقدر قشنگ می خندی...!

* کشیدن قلیون هم کلی تفریحه... دور هم می شینیم و همان طور که پرتقال و سیب و نعناع می خوریم و می ریزیم تو معده، یه کمی هم دود پرتقال و سیب و نعناع می ریزیم تو ریه... آی فاز میده...! اما خب نفس می گیره...

* تفریح دیگه مون اینه که زیرآب همکارانمون رو بزنیم که البته هیچ تبعات و مشکلاتی نداره... کاملا راحت باشین!

* و اما پرس و جوی دائم قیمت طلا و سکه و دلار هم جزو تفریحات روزمره ماست... فقط اثرات روحی اش با خودتونه.

پنج شنبه 22 تير 1391برچسب:, :: 13:6 ::  نويسنده : mohammad sajjad

بی همگان بسر شود ، بی تو بسر نمیشود
این شب امتحان من چرا سحر نمیشود ؟!
مولوی او که سر زده ، دوش به خوابم آمده
گفت که با یکی دو شب ، درس به سر نمیشود !
خر به افراط زدم * ، گیج شدم قاط زدم
قلدر الوات زدم ، باز سحر نمیشود !
استرس است و امتحان ، پیر شده ست این جوان
دوره آخر الزمان ، درس ثمر نمیشود !
مثل زمان مدرسه ، وضعیت افتضاح و سه
به زور جبر و هندسه ، گاو بشر نمیشود !
مهلت ترمیم گذشت ، کشتی ما به گل نشست
خواستمش حذف کنم ، وای دگر نمیشود !
هر چه بگی برای او ، خشم و غصب سزای او
چونکه به محضر پدر ، عذر پسر نمیشود
رفته ز بنده آبرو ، لیک ندانم از چه رو
این شب امتحان من ،دست بسر نمیشود
توپ شدم شوت شدم ، شاعر مشروط شدم
خنده کنی یا نکنی ، باز سحر نمیشود...!

پنج شنبه 22 تير 1391برچسب:, :: 13:0 ::  نويسنده : mohammad sajjad
- دقت کردین وقتی موبایلت زنگ می خوره همه گوش هاشون تیز تیز می شه؛ وقتی تلفن خونه زنگ بخوره همه خودشون رو میزنن به کر بودن ...

- دقت کردین نشده یه بار این جعبه دستمال کاغذی رو باز کنیم، برگ اولش درست مثل بچه آدم بیاد بیرون؟!

- دقت کردین این روزها اگر ده تا سنگک بخری، ملت یه جوری نگاه می کنن انگار پرادو سوار شدی!

- دقت کردین همیشه وقتی حوله رو تو حموم می خوای برداری یکی از لباسات میفته رو زمین خیس میشه؟!

- دقت کردین دو ساعت درس میخونی ساعتو نگاه می کنی میبینی نیم ساعت گذشته! نیم ساعت میای پای کامپیوتر ساعت رو نگاه می کنی می بینی دو ساعت گذشته؟!

- دقت کردین تا مترو می ایسته همه عین دونده ها می دون به سمت پله ها بعد که می رسن بالا قدم می زنن!

- دقت کردین هیچ لذتی مثل این نیست که دو روز تخمه خورده باشی، امروز یکی اش رو روی فرش پیدا کنی

- دقت کردین وقتی حوصله ات سر میره، اولین جایی که میری سر یخچاله؟!

- دقت کردی وقتی میخوای فیلم ببینی هر چی داری آشغال به نظر میاد! حالا میخوای هاردو خالی کنی همش خوب میشه؟!

- دقت کردین تو این فیلم ها که نشون میدن هر کی می افته تو آب اصلا شنا بلد نیست ولی اون که بیرون واستاده در حد یک غریق نجات کامله!

- دقت کردین اینایی که میرن کلاس گیتار، بدون استثنا اولین آهنگی که یاد میگیرن آهنگ تکراری و ضایع «اگه یه روز بری سفر» است؟ از اساتید محترم خواهشمندیم کمی تنوع به خرج بدید...

- دقت کردین تعداد خواننده های ایران از شنونده ها داره بیشتر میشه؟

- دقت کردین اون تفریحاتی که تو فرجه امتحان ها به ذهن آدم میرسه تو تابستون به ذهنش نمیرسه!

- دقت کردین بیشتر مواقع احساس می کنیم گوشیمون زنگ خورده بعد که نگاه می کنیم می بینیم یه توهم ویبره ای بیش نبوده؟!

 

پنج شنبه 22 تير 1391برچسب:, :: 12:51 ::  نويسنده : mohammad sajjad

خوردنی باشد: مثل عسل
ساعات مختلف روز: مثل پگاه، سپیده، سحر
اسم جک و جونور باشد!
اعم از پرنده: مثل پرستو، درنا…
حشره: مثل پروانه
چهارپا: مثل غزال
اسم علف باشد: مثل ریحانه، پونه و…
اسم مکان باشد: مثل صحرا، دریا، خاور، ایران
خیس باشد: مثل شبنم، دریا، ساحل، باران.
و کلا هر اسمی تو این مایه ها باشد اسم دختر و در غیر این صورت اسم پسر می باشد !

پنج شنبه 10 فروردين 1391برچسب:, :: 4:11 ::  نويسنده : mohammad sajjad
قبل از ازدواج
مرد: چی بگم؟ خداکنه زودتر بشه !! مگه من چقدر طاقت دارم؟
زن: اگر از پيشت برم؟
مرد: فکرش هم ناراحتم می کنه !!
زن: منو دوست داري؟
مرد: البته ، مطمئن باش !! مگه شک داری ؟
زن: آيا تا حالا به من خيانت كردي ؟
مرد: نه ! به هیچ وجه در ضمن از سوالت هم خوشم نیومد
زن: منو مسافرت ميبري؟
مرد: اگر وقت کنم هر روز !!
زن: آيا منو ميزني؟
مرد: به هيچ
‎ ‎وجه ! من از اين آدما نيستم !
زن: ميتونم بهت اعتماد كنم؟
مرد: چی ؟؟؟؟؟


بعد از ازدواجهمين متن را اين دفعه از پائين به بالا بخوانید

چهار شنبه 9 فروردين 1391برچسب:, :: 20:40 ::  نويسنده : mohammad sajjad

در جواب گفت بله فقط یک نفر. پرسیدن ک…ی؟

در جواب گفت سالها پیش زمانی که از اداره اخراج شدم و تازه اندیشه ی طراحی مایکروسافت و تو ذهنم پی ریزی می کردم،در فرودگاهی درنیویورک قبل از پرواز چشمم به این نشریه ها و روزنامه ها افتاد. از تیتر یک روزنامه خیلی خوشم اومد،دست کردم توی جیبم که روزنامه رو بخرم دیدم که پول خورد ندارم و اومدم منصرف بشم که دیدم یک پسر بچه سیاه پوست روزنامه فروش وقتی این نگاه پر توجه من و دید گفت این روزنامه مال خودت بخشیدمش به خودت بردار برای خودت.

گفتم آخه من پول خورد ندارم گفت برای خودت بخشیدمش برای خودت.

سه ماه بعد بر حسب تصادف توی همون فرودگاه و همون سالن پرواز چشمم به یه مجله خورد دست کردم تو جیبم باز دیدم پول خورد ندارم باز همون بچه بهم گفت این مجله رو بردار برا خودت ،گفتم پسرجون چند وقت پیش یه روزنامه بهم بخشیدی.هرکسی میاداینجا دچار این مسئله میشه بهش میبخشی؟!
پسره گفت آره من دلم میخواد ببخشم از سود خودمه که میبخشم

به قدری این جمله و نگاه پسر تو ذهن من مونده که خدایا این برمبنای چه احساسی اینا رو میگه.

زمانی که به اوج قدرت رسیدم تصمیم گرفتم این فرد و پیدا کنم و جبران گذشته رو بکنم
گروهی تشکیل دادم بعد از ۱۹ سال گفتم که برید و اونی که در فلان فرودگاه روزنامه میفروخت و پیدا کنید.یک ماه و نیم مطالعه کردند و متوجه شدند یک فرد سیاه پوسته که الان دربان یک سالن تئاتره. خلاصه دعوتش کردن اداره.

ازش پرسیدم من و میشناسی. گفت بله، جناب عالی آقای بیلگیتس معروفید که دنیا میشناسدتون.

سالها پیش زمانی که تو پسر بچه بودی و روزنامه میفروختی من یه همچین صحنه ای از تو دیدم

گفت که طبیعیه. این حس و حال خودم بود
گفتم میدونی چه کارت دارم، میخوام اون محبتی که به من کردی و جبران کنم
گفت که چطوری؟
گفتم هر چیزی که بخوای بهت میدم
(خود بیلگیتس میگه خود این جوونه مرتب میخندید وقتی با من صحبت میکرد)
پسره سیاه پوست گفت هر چی بخوام بهم میدی؟
گفتم هرچی که بخوای
گفت هر چی بخوام؟
گفتم آره هر چی که بخوای بهت میدم
من به ۵۰ کشور افریقایی وام دادم به اندازه تمام اونا به تو میبخشم
گفت آقای بیل گیتس نمیتونی جبران کنی
پرسیدم واسه چی نمیتونم جبران کنم؟
پسره سیاه پوست گفت که :فرق من با تو در اینه که من در اوج نداشتنم به تو
بخشیدم ولی تو تو اوج داشتنت میخوای به من ببخشی و این چیزی رو جبران نمیکنه

بیل گیتس میگه همواره احساس میکنم ثروتمند تر از من کسی نیست جز این جوان ۳۲
ساله مسلمان سیاه پوست

چهار شنبه 9 فروردين 1391برچسب:, :: 18:13 ::  نويسنده : mohammad sajjad

عروس عادي: با اجازه بزرگترها بله (اين اصولا مثل بچه آدم بله رو ميگه و قال قضيه رو ميکنه.)

عروس لوس: بع……….له!

عروس زيادي مؤدب: با اجازه پدرم، مادرم، برادرم، خواهرم، دايي جون، عمه جون،…، زن عمو کوچيکه، نوه خاله عمه شکوه، اشکان کوچولو، … ، مرحوم زن آقاجان بزرگه ، قدسي خانوم جون ، … ، … (اين عروس خانوم آخر هم يادش ميره بگه بله واسه همين دوباره از اول شروع ميکنه به اجازه گرفتن … !)

 

عروس خارج رفته: با پرميشن گريت ترهاي فميلي … اُ يس

عروس خجالتي: اوهوم

عروس پاچه ورماليده: به کوري چشم پدر شوهر و مادر شوهر و همه فک و فاميل اين بزغاله (اشاره به داماد) آره…. ( وضعيت داماد کاملا قابل پيش بيني است)

عروس هنرمند: با اجازه تمامي اساتيدم، استاد رخشان بني اعتماد، استاد مسعود کيميايي، …، اساتيد برجسته تاتر، استاد رفيعي، … ، مرحوم نعمت ا.. گرجي ، شير علي قصاب هنرمند، روح پر فتوه مرحومه مغفوره مرلين مونرو، مرحوم مارلين ديتريش، مرحوم مغفور گري گوري پک و … آري مي پذيرم که به پاي اين اتللوي خبيث بسوزم چو پروانه بر سر آتش …

عروس داش مشتي: با اجزه بروبکس مُجلي نيست من که پايه ام …

عروس زيادي مؤمن و معتقد: بسم ا.. الرحمن الرحيم و به نستعين انه خير ناصر و معين … اعوذ با… من شيطان رجيم يس و القرآن الحکيم …. الي آخر …. ( و در آخر ) نعم

عروس فمنيست: يعني چي؟! چه معني داره همش ما بگيم بله … چقدر زن بايد تو سري خور باشه چرا همش از ما سؤال مي پرسن ! … يه بار هم از اين مجسمه بلاهت (اشاره به داماد) بپرسين … (اصولا اين قوم فمنيست جنبه ندارن که بهشون احترام بذارن و يه چيزي ازشون بپرسن … فقط بايد زد تو سرشون و بهشون گفت همينه که هست مي خواي بخواه نمي خواي هم به درک)

چهار شنبه 9 فروردين 1398برچسب:سلام, :: 18:6 ::  نويسنده : mohammad sajjad

با سلام به تمام دوستان عزیز.هر کی که میاد اینجا باید شاد و سر حال باشه.امیدوارم که لحظات خوبی رو در کنار هم داشته باشیم.لطفا در نظرسنجی ها شرکت کنید.

صفحه قبل 1 2 3 صفحه بعد

درباره وبلاگ


با سلام به تمام دوستان عزیز.هر کی که میاد اینجا باید شاد و سر حال باشه.امیدوارم که لحظات خوبی رو در کنار هم داشته باشیم.
آخرین مطالب

نويسندگان




نام :
وب :
پیام :
2+2=:
(Refresh)

Alternative content